امروز 80 سال از عملیات مهم متفقین در جنگ جهانی دوم می گذرد – و در سال 1997، استیون اسپیلبرگ با تصویری وحشیانه و شگفت انگیز از آنچه اتفاق افتاد، اثری پاک نشدنی در تاریخ سینما و جهان بر جای گذاشت.
در میان 156000 سرباز متفقین که در 6 ژوئن 1944 در نرماندی فرود آمدند، فیلمبرداران ارتش بریتانیا کانادا و جوخه عکس میدانی آمریکا بودند. در سراسر سواحل تهاجم، آنها فیلم های قابل توجهی را ضبط کردند که به سرعت به فیلم های خبری در دو سوی اقیانوس اطلس راه یافت و یک وسواس سینمایی 80 ساله را با D-Day آغاز کرد. از ملودرام رمانتیک هنری کاستر D-Day ششم ژوئن (1956) تا زامبی-ترسناک The Overlord (2018) جولیوس اوری، فیلمسازان به طور قابل درک مجذوب تماشایی و درام انسانی فرود در نرماندی شدهاند. اما هیچ فیلمی به اندازه شاهکار «نجات سرباز رایان» در سال 1998 استیون اسپیلبرگ تلقی عمومی از D-Day را شکل نداده است.
اسپیلبرگ در حین بازسازی یک فیلم جنگی، مخاطبان را بیش از همیشه به مناظر و صداهای وحشتناک جنگ نزدیک کرده است. صحنه آغازین نبرد، که فرود سربازان آمریکایی در ساحل اوماها را به تصویر میکشد، برخلاف هر چیزی که قبلاً در سینمای آمریکا دیده شده بود، تصویری عجیب و بسیار دلخراش از جنگ به عنوان جهنم باقی مانده است. پروفسور جیمز چپمن می نویسد: «در این 23 دقیقه نمایش، اسپیلبرگ لحظه ای در تاریخ سینما خلق کرده است که شایسته جایگاهش در کنار پله های اودسا آیزنشتاین، تعقیب و گریز با کالسکه فورد و نبرد غرق باران سامورایی کوروساوا در پانتئون فیلم های اکشن بزرگ است. در مطالعات فیلم در دانشگاه لستر در کتاب جنگ و سینما.
یک نقطه عطف
این سریال که در سواحل شرقی ایرلند با حدود 2500 نیروی ذخیره نیروی دفاعی ایرلند به عنوان نیروهای اضافی فیلمبرداری شده است، به طور مداوم برای صحت تلاش می کند. رمپ لندینگ کرافت فرو می ریزد و سربازان جوان قبل از اینکه حتی بتوانند پا به ساحل بگذارند با گلوله و خمپاره پر می شوند. پسران ضربه خورده به دنبال اندام گم شده خود می گردند، در حالی که دیگران برای مادرشان فریاد می زنند، زیرا احشاء آنها روی شن های آغشته به خون می ریزد. فیلمبرداری ناپایدار و سفید شده یانوش کامینسکی عمداً یادآور فیلم اصلی فیلم خبری است و عکس از رابرت کاپا، در حالی که آهنگساز جان ویلیامز هیچ همراهی موسیقایی با صدای ناهنجار تیراندازی و مرگ ارائه نمی دهد. اسپیلبرگ در مستند پشت صحنه Saving Private Ryan میگوید: «امیدوارم اگر کارتهایمان را درست بازی کنیم، تماشاگران فکر کنند ما آنجا بودیم.
اهمیت آن به عنوان نقطه عطفی در تاریخ سینما بلافاصله تشخیص داده شد. بررسی توسط جانت ماسلین در نیویورک تایمز اعلام کرد نجات سرباز رایان “بهترین فیلم جنگی زمان ما” است، در حالی که راجر ایبرت گفت این اقدام “به وضوح هر فیلم جنگی که تا به حال دیده ام” بود. این فیلم از آن زمان خود را به عنوان معیاری برای سینمای جنگ مدرن و بیانیه سینمایی قطعی در مورد جنگ جهانی دوم معرفی کرده است. سایه او بر هر فیلم اکشن ربع قرن گذشته آویزان است، از ریدلی اسکات، شاهین سیاه (2001) تا ادوارد برگر. همه آرام در جبهه غربی (2022). خود اسپیلبرگ در سال 1999 روی مدال افتخار تیراندازی اول شخص و مینی سریال تلویزیونی گروه برادران در سال 2001 کار کرد که هر دو از لحن و سبک بصری Saving Private Ryan سرنخ میگرفتند و تقلیدکنندگان خود را ایجاد کردند.
«فیلم آنقدر قدرتمند و ماهرانه ساخته شده است که برای همیشه به عنوان یک پایه بصری و احساسی آنچه که ما فکر می کنیم ساحل اوماها و نرماندی باید می بود، با ما باقی مانده است. این به اندازه کافی دقیق است که درک عمومی از تاریخ را افزایش دهد، برخی از حوادث شرح داده شده در فیلم مستقیماً از روایت های بازماندگان گرفته شده است.” کسانی که قرار است بمیرند: قرمز بزرگ در ساحل اوماها.” BBC. “علیرغم نادرستی های فراوان ساحل اوماها – سربازان خیلی نزدیک به هم، موانع در جهت اشتباه نشان داده شده اند، آتش مداوم مسلسل بدون لوله های ذوب شده، شعله افکن هایی که دوتایی را می گیرند، – من آن را یک جور شاهکار می دانم.
«با این وجود، فیلم بدترین لحظات نبرد را به تصویر میکشد، نه لزوماً تجربه معمول کسانی که آنجا بودند. اگر به اندازه کافی بدشانس بودید که در اولین موج در بخش Dog Green فرود آمدید، پس احتمالاً ترسناکی مشابه آنچه در فیلم می بینیم را تجربه کرده اید، زمانی که در نقاط مرده بین خروجی های ساحل فرود آمدید، به خصوص در همان روز، وضعیت خیلی کمتر جدی بود.»
در واقع، دیدگاه ذهنی بیرحمانهای که اسپیلبرگ ارائه میکند، عمداً مانع از درک تصویر بزرگتر D-Day – به یک اثر غوطهورانه وحشیانه – میشود. در حالی که حماسههای پیشین نرماندی مانند طولانیترین روز اثر داریل اف زانوک (1962) نمای گستردهای از نبرد، از جمله نماهای هوایی فراگیر و سکانسهای طولانی از دیدگاه آلمانی را ارائه میکردند، اسپیلبرگ چنین تلاشی برای زمینهسازی کنش انجام نمیدهد. همه چیز در اوماها از منظر محدود کاپیتان میلر تام هنکس دیده می شود. دشمن ورماخت که به سمت او شلیک می کند، مشخص نیست، پشت مسلسل های خروشان خمیده یا بین استحکامات دور شناور است.
حتی زمان کمتری از صفحه نمایش به متحدان آمریکا در کمپین نرماندی اختصاص مییابد، تنها اشاره آنها اشاره کوتاه و نادیدهانگیز به ژنرال بریتانیایی «بی ارزششده» مونتگومری است. جیمز چپمن به بیبیسی میگوید: «نجات سرباز رایان این تصور را ایجاد میکند که D-Day یک امر کاملاً آمریکایی است. مورخان بریتانیایی تمام تلاش خود را کرده اند تا تأکید کنند که تعداد نیروهای بریتانیا و کشورهای مشترک المنافع در 6 ژوئن از آمریکایی ها بیشتر بود.
پشت سواحل
فیلمنامه رابرت روداتو پس از یک نبرد ابتدایی شدیداً خشونتآمیز، به قلمروی متعارفتر میرود، که یادآور فیلمهای اکشن ماجراجویی کلاسیک مردان در مأموریتی مانند اسلحههای ناوارون (1961) یا جایی که عقابها جرات میکنند (1968) است. چند روز پس از تهاجم، به کاپیتان میلر دستور داده می شود تا یک جوخه جمع کند و در جستجوی سرباز رایان (مت دیمون)، یک چترباز که سه برادرش اخیراً در نبرد کشته شده اند، به داخل کشور حرکت کند. اگرچه بر اساس داستانی واقعی از برادران نیلند است، اما این یک پیشفرض باورنکردنی است که از نرماندی به عنوان پسزمینه مجموعهای از سکانسهای اکشن تخیلی استفاده میکند که در این فرآیند تضادهای اخلاقی جنگ را آشکار میکنند.
در حالی که میلر و گروهش در ابتدا درباره پوچ بودن ماموریت خود غرغر می کردند و جان هشت نفر را برای نجات یک نفر به خطر می انداختند، در نهایت به قول گروهبان هوروات تام سایزمور به این درک رسیدند: «روزی می توانیم به این موضوع نگاه کنیم و تصمیم بگیریم که نجات سرباز رایان تنها چیزی بود که میتوانستیم از این آشفتگی هولناک خدایی بیرون بیاوریم.” رایان چیزی فراتر از یک شخص است – او وسیله ای است که این جوانان خشن می توانند انسانیت خود را در میان غیرانسانی ترین قتل عام حفظ کنند. این به عنوان استعاره ای از عدالت اخلاقی اساسی ماموریت آزادی بخش بزرگتر آمریکا در جنگ جهانی دوم، علیرغم بی رحمی و فداکاری های وحشتناکی که مورد نیاز بود، عمل می کند.
مسلماً، علیرغم نوآوری های فنی، نجات سرباز رایان یک فیلم محافظه کارانه فریبنده است، با هوای استثنایی آمریکایی که توسط ستاره ها و راه راه های بالنده روی غرفه ها منتقل می شود. چپمن می گوید: «از نظر ایدئولوژیک، به نظر می رسد که این بخشی از پروژه سینمای آمریکا برای بازگرداندن جنگ جهانی دوم حدود 50 سال پس از این رویداد به عنوان یک «جنگ خوب» است. “همچنین ببینید: پرل هاربر (2001)، صحبت کردن با باد (2002)، U-571 (2000) و به وضوح گروه برادران در تلویزیون.”
در میان سردرگمی اخلاقی و سرخوردگی آمریکای پس از ویتنام و پس از جنگ سرد، جنگ جهانی دوم و شکست فاشیسم به عنوان چارچوبی اطمینانبخش برای شخصیت اخلاقی ایالات متحده امروز در نظر گرفته شد. نجات سرباز رایان، ابراز قدردانی اسپیلبرگ از نسلی است که بر خیر بر شر پیروز شد. وقتی کاپیتان میلر در حال مرگ به سرباز رایان میگوید: «کسب آن را کسب کن»، به نظر میرسد که سخنان او نشان دهنده قدردانی هر آمریکایی از کسانی است که «برای آزادی» قربانی کردهاند.
این بدان معنا نیست که فیلم به طور غیرمعمول پیروزمندانه است. فیلمنامه علیرغم رنگ میهن پرستانه، در مورد قهرمانی مبهم است، از تأثیر روانی جنگ دوری نمی کند. دست های کاپیتان میلر به طور غیرقابل کنترلی می لرزد در حالی که او و تکاوران کهنه کار ارتش تحت فرمانش مستعد گریه هستند. نشانه های واضح خستگی نبرد، یا چیزی که اکنون استرس پس از سانحه نامیده می شود. این با رواقی گری جان وین در طولانی ترین روز فاصله زیادی دارد.
اما در حالی که میلر و بیشتر تیمش در گرماگرم نبرد موفق به کنترل ترس های خود می شوند، سرجوخه اوپهام کتابخوان جرمی دیویس در آزمون مردود می شود. اگرچه او با اشعار جنگی هیجان انگیز تنیسون و امرسون آشنا است، اما نمی تواند چنین صلابتی داشته باشد. او که به مبارزه عادت ندارد، در طول نبرد اوج از ترس فلج می شود و نمی تواند در دفاع از دوستانش عمل کند. این یک لحظه دلخراش است و برای یک فیلم جنگی هالیوودی غیرعادی است که بزدلی شخصیت ها را به تصویر بکشد. در حالی که آنهایی که هرگز جنگ را تجربه نکردهاند ممکن است افهام را تحقیر کنند و آرزوی شجاعت و خونسردی کاپیتان میلر را داشته باشند، حقیقت ناخوشایند این است که یک سرباز مؤثر بودن نیاز به غرایز شدید دارد که بسیاری از آنها به سادگی برخوردار نیستند.
اما اسپیلبرگ کارگردانی احساساتی تر از آن است که نمی تواند در مورد چنین ضعف انسانی طولانی فکر کند. در پایان فیلم، وقتی رایان سالخورده اشکآلود به قبر رفیق کشتهشدهاش سلام میکند، در حالی که موسیقی ویلیامز به شدت دستکاری شده است، ممکن است یک بدبین وسوسه شود که چشمانش را بچرخاند. با وجود این احساسات قدیمی، یا شاید به خاطر آن، تسلیم نشدن در برابر قدرت خیره کننده این فیلم سخت است.
کسانی که به دنبال گزارشی تاریخی از آنچه در D-Day رخ داده اند، بهتر است با The Longest Day یا هر تعداد مستندی خدمت کنند. اما در نجات سرباز رایان، تجربه جنگ – احساسات فیزیکی، مسئولیت و زخمهای عاطفی – با صداقت بیسابقهای برخورد میشود. شجاعت، رفاقت، و فداکاری وجود دارد، بله، اما ترس، وحشت و شرم نیز وجود دارد. در هشتادمین سالگرد D-Day، زمانی که تجربه به طرز دردناکی از حافظه زندهها خارج میشود، سرود اسپیلبرگ برای کشته شدگان بیش از هر زمان دیگری طنینانداز میشود.