یکی از اعضای خانواده تاتا که به عضویت پارلمان بریتانیا درآمد و برای آزادی هند مبارزه کرد


تصویر سیاه و سفید Picril از شاپورجی ساکلاتوالپیکریل

شاپورجی ساکلاتوالا برادرزاده جامستجی نوشروانجی تاتا بود که گروه تاتا را تأسیس کرد.

نام شاپورجی ساکلاتوالا ممکن است برای اکثر مردم از کتاب های تاریخ بیرون نیاید. اما مانند هر داستان خوب از گذشته، پسر یک تاجر پنبه که یکی از اعضای ثروتمندترین قبیله تاتا هند است، داستان جالبی دارد.

در هر مرحله، به نظر می رسد زندگی او با مبارزه مداوم، سرپیچی و استقامت همراه بوده است. او نه نام خانوادگی پسرعموهای ثروتمندش را داشت و نه در سرنوشت آنها.

برخلاف آنها، او گروه تاتا را که اکنون یکی از بزرگترین امپراتوری های تجاری جهان است و مالک برندهای بریتانیایی نمادینی مانند جگوار لندرور و چای تتلی است، اداره نخواهد کرد.

در عوض، او به یک سیاستمدار صریح و با نفوذ تبدیل شد که برای آزادی هند در قلب امپراتوری استعمارگر آن – پارلمان بریتانیا – لابی کرد و حتی با مهاتما گاندی درگیر شد.

اما ساکلاتوالا که در خانواده یک تاجر به دنیا آمد چگونه راهی را طی کرد که بسیار متفاوت از بستگانش بود؟ و چگونه او راه را برای تبدیل شدن به یکی از اولین اعضای آسیایی پارلمان بریتانیا هموار کرد؟ پاسخ به همان اندازه پیچیده است که رابطه ساکلاتوال با خانواده خودش.

گتی ایماژ، نمایندگان حزب کمونیست بریتانیای کبیر، ساکلاتوالا شاپورجی (1874 - 1936)، سمت چپ) برای باترسی، و والتون نیوبولد (1888 - 1943) برای مادرول، در افتتاحیه پارلمان در لندن، بریتانیا، نوامبر 1922. (عکس توسط Topical Press) آژانس/آرشیو هولتن/گتی ایماژ)گتی ایماژ

نمایندگان حزب کمونیست بریتانیا، ساکلاتوالا شاپورجی (چپ) و والتون نیوبولد (راست)

ساکلاتوالا پسر دورابجی، تاجر پنبه، و جربای، دختر کوچکتر جامستجی نوشروانجی تاتا، که گروه تاتا را تأسیس کرد، بود. وقتی ساکلاتوالا 14 ساله بود، خانواده اش به خانه اسپلاناد در بمبئی نقل مکان کردند تا با برادرش جربای (همچنین جامستجی) و خانواده اش زندگی کنند.

والدین ساکلاتوالا زمانی که او جوان بود از هم جدا شدند و به این ترتیب جامستجی کوچکتر به شخصیت اصلی والدین در زندگی او تبدیل شد.

جمستجی همیشه به شاپورجی علاقه خاصی داشت و از همان دوران کودکی امکانات بالقوه زیادی را در او می دید. او به او توجه زیادی داشت و به توانایی های او چه به عنوان پسر و چه به عنوان یک مرد ایمان زیادی داشت. دختر سهری در کتاب پنجمین فرمان زندگی نامه پدرش را می نویسد.

اما علاقه جامستجی به ساکلاتوالا باعث شد پسر بزرگش دوراب از پسر عموی کوچکترش رنجیده شود.

به عنوان پسر و به عنوان مرد، آنها همیشه با یکدیگر مخالف بودند. این شکست هرگز التیام نیافته است.» سری می نویسد.

این در نهایت منجر به کاهش نقش ساکلاتوالا در کسب و کار خانوادگی دوراب می شود و او را تشویق می کند که مسیری متفاوت را در پیش بگیرد.

اما فراتر از پویایی خانواده، ساکلاتوالا نیز عمیقاً تحت تأثیر ویرانی ناشی از طاعون بوبونیک در بمبئی در اواخر دهه 1890 قرار گرفت. او مشاهده کرد که چگونه این بیماری همه گیر به طور نامتناسبی بر طبقات فقیر و کارگر تأثیر می گذارد، در حالی که اعضای رده های بالای جامعه، از جمله خانواده او، نسبتاً دست نخورده باقی می مانند.

در آن زمان ساکلاتوالا که دانشجوی کالج بود، از نزدیک با والدمار هافکین کار کرددانشمند روسی که به دلیل سیاست انقلابی و ضد تزاری خود مجبور به ترک کشور خود شد. هفکین برای مبارزه با طاعون واکسنی ساخت و ساکلاتوالا خانه به خانه رفت و مردم را متقاعد کرد که واکسینه شوند.

«آنها در دیدگاه های خود اشتراکات زیادی داشتند. سهری در کتاب می نویسد و بدون شک این پیوند نزدیک بین یک دانش پژوه ارشد آرمان گرا و یک دانشجوی جوان دلسوز باید به شکل گیری و تبلور باورهای شاپورجی کمک کرده باشد.

Getty Images بمبئی، هند - 8 نوامبر 2007: خانه قدیمی تاتا - خانه Esplanade. (عکس از Kapil Patil/Hindustan Times از طریق Getty Images)گتی ایماژ

عکس خانه اسپلاناد، خانه تاتا در بمبئی

تأثیر مهم دیگر رابطه او با سالی مارش، پیشخدمتی بود که در سال 1907 با او ازدواج کرد. مارش چهارمین فرزند از 12 فرزندی بود که پدر خود را قبل از رسیدن به بزرگسالی از دست دادند. زندگی در خانواده مارش سخت بود زیرا همه باید سخت کار می کردند تا مخارج زندگی خود را تامین کنند.

اما ساکلاتوالا ثروتمند به سمت مارش کشیده شد و در دوران نامزدی آنها با سختی های بریتانیای طبقه کارگر در طول زندگی خود روبرو شد. سهری می نویسد که پدرش نیز تحت تأثیر زندگی فداکارانه کشیشان و راهبه های یسوعی بود که در مدرسه و کالج با آنها درس خوانده بود.

بنابراین پس از اینکه ساکلاتوالا در سال 1905 به بریتانیای کبیر رفت، با هدف کمک به فقرا و به حاشیه رانده شدگان در سیاست غوطه ور شد. در سال 1909 به حزب کارگر و 12 سال بعد به حزب کمونیست پیوست. او عمیقاً به حقوق طبقه کارگر در هند و بریتانیا اهمیت می‌داد و معتقد بود که تنها سوسیالیسم – نه هیچ رژیم امپریالیستی – می‌تواند فقر را ریشه کن کند و به مردم صدایی در حکومت بدهد.

سخنرانی های ساکلاتوال با استقبال خوبی روبرو شد و خیلی زود به چهره ای محبوب تبدیل شد. در سال 1922، او به پارلمان انتخاب شد و تقریباً هفت سال به عنوان نماینده مجلس خدمت کرد. در این زمان او به شدت از آزادی هند دفاع می کرد. نظرات او به حدی قوی بود که یک نماینده محافظه کار هندی-بریتانیا او را یک “کمونیست رادیکال” خطرناک تلقی کرد.

در دوران نمایندگی خود به عنوان نماینده مجلس نیز سفرهایی به هند داشت و در آنجا سخنرانی هایی داشت تا از طبقه کارگر و ملی گرایان جوان خواست تا خود را ابراز کرده و از جنبش آزادی حمایت کنند. او نیز به سازماندهی و ایجاد حزب کمونیست هند کمک کرد در مناطقی که بازدید کرد.

گتی ایماژ 24 سپتامبر 1933: ساکلاتوالا شاپورجی، نماینده کمونیست، در سخنرانی به جمعیتی در گوشه سخنران در هاید پارک، خواستار آزادی کسانی شد که مظنون به سوزاندن رایشستاگ در آلمان هستند. گفته می شود آتش سوزی ساختمان پارلمان رایشستاگ توسط یکی از اعضای حزب کمونیست، مارینوس ون در لوبه آغاز شد و دولت آلمان را بر آن داشت تا برای سرکوب مخالفان رژیم نازی وضعیت اضطراری را در سراسر کشور اعمال کند. (عکس از کیستون/گتی ایماژ)گتی ایماژ

عکسی از ساکلاتوالا در حال سخنرانی در هاید پارک در سال 1933

دیدگاه‌های تند او در مورد کمونیسم اغلب با رویکرد غیرخشونت‌آمیز مهاتما گاندی برای شکست دادن دشمن مشترکشان در تضاد بود.

او در یکی از نامه‌های خود به گاندی می‌نویسد: «رفیق گاندی عزیز، ما هر دو آنقدر بی‌نظم هستیم که اجازه نمی‌دهیم همدیگر بی‌ادب باشیم، آزادانه از حق صحبت کنیم.» . – حرکت عملیاتی و اجازه دادن به مردم که او را «مهاتما» (مرد یا حکیم محترم) بنامند.

اگرچه این دو هرگز به توافق نرسیدند، اما به یکدیگر وفادار ماندند و در هدف مشترک سرنگونی حکومت بریتانیا متحد شدند.

سخنرانی های آتشین ساکلاتوالا در هند خشم مقامات بریتانیایی را برانگیخت و در سال 1927 او را از سفر به وطنش منع کردند. او کرسی خود را در پارلمان در سال 1929 از دست داد، اما به مبارزه برای استقلال هند ادامه داد.

ساکلاتوالا تا زمان مرگش در سال 1936 یک شخصیت مهم در سیاست بریتانیا و جنبش ملی گرای هند باقی ماند. او سوزانده شد و خاکسترش در کنار والدینش و جامستجی تاتا در گورستانی در لندن دفن شد و او را دوباره با قبیله تاتا ملحق کرد. و میراث آنها

داستان های بی بی سی در مورد سرخپوستان فراموش شده را بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید