در سال 2014، هیچ کس چیزی شبیه به این فیلم خانوادگی واقعی را در 12 سال ندیده بود. کارگردان در مورد چگونگی انجام این شاهکار منحصر به فرد – و تلفاتی که بر روی برخی از بازیگران گذاشته است فکر می کند.
کمدی جدید ریچارد لینکلیتر، Hit Man، در واقع درباره یک قاتل نیست. این در مورد کسی است که در یک عملیات مخفی پلیس وانمود می کند که یک قاتل است و در این روند به فردی شادتر و رضایت بخش تبدیل می شود. این جور چیزها در فیلم های لینکلیتر زیاد اتفاق می افتد. از Daded and Confused گرفته تا School of Rock تا Everybody Wants A Little Bit، او نمی تواند در برابر داستان هایی درباره نحوه یادگیری و پیشرفت افراد، به ویژه در طول سال های شکل گیری در مدرسه و کالج مقاومت کند.
لینکلیتر به بیبیسی میگوید: «نمیدانم چقدر آگاهانه است، اما من قطعاً باید علاقهمند باشم که مردم آنطور که قرار است باشند، یا زیر سؤال ببرم که چه کسی باید باشند». من همیشه برای جوانانی که به آن مبتلا می شوند، نقطه نرمی داشتم و اکنون برای افراد مسن که به آن مبتلا می شوند، نقطه نرمی دارم. من خوش شانس بودم چون می دانستم از 20 سالگی می خواهم در سینما بازی کنم. اما من قرار ملاقات دارم. افراد زیادی هستند که هنوز میدانند دارند چه میکنند.»
لینکلیتر بهترین برخورد را با این موضوع دارد بچگی، یک شاهکار انقلابی که 10 سال پیش در جولای 2014 منتشر شد. او می خواست فیلمی درباره کودکی بسازد که در مدرسه می گذرد، اما تا زمانی که “یکی از این ایده های دیوانه کننده” به ذهنش خطور کرد غیرممکن به نظر می رسید. ایده این بود که هر سال برای چند روز در نزدیکی خانه اش در تگزاس، در 12 سال مختلف، از سال 2002 تا 2013، صحنه هایی را در نزدیکی خانه اش در تگزاس فیلمبرداری کند. او سپس صحنه ها را جمع آوری کرد تا زندگی پسری بین 6 تا 17 ساله را پوشش دهد. . و بنابراین میسون با بازی الار کولترین، بزرگتر و بلندتر می شود و به همراه خواهر بزرگترش سامانتا، با بازی دختر نویسنده و کارگردان، لورلای لینکلیتر، به دانشگاه می رود. و ما دیدیم که والدین آنها با بازی پاتریشیا آرکت و اتان هاک به طرز ناشیانه ای از شغل و روابط خود خارج می شوند و آنها نیز متوجه می شوند که چه می کنند. لینکلیتر میگوید: «به یاد دارم که کات را به ایتان نشان دادم، و او گفت: «اوه، بچهها دارند بزرگ میشوند و ما پیر میشویم.» آنها نمی گویند زمانی که یکی تمام می شود و دیگری شروع می شود، اما شما می دانید که چه زمانی به آنجا می رسید.
روند فیلمبرداری
«مالاکتوا» در روشهای خود جسورانه، در نتایج بهطور منحصربهفرد تکاندهنده و حتی جادویی، «مالاکتوا» به سرعت به عنوان یک کلاسیک مدرن شناخته شد و شش نامزدی اسکار از جمله بهترین فیلم را دریافت کرد (آرکت برنده بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد). برخی از تنها فیلمهایی که میتوانند با آن مقایسه شوند، فیلمهای «پیش از طلوع خورشید»، «تا خورشید غروب میشود» و «تا نیمهشب» ساخته لینکلیتر هستند، سهگانهای که هر 9 سال یک بار شخصیتهای هاک و جولی دلپی را میبیند. اما فیلمبرداری برای یک فیلم به مدت 12 سال چیزی است که قبلا هرگز انجام نشده بود و هنوز هم شگفت انگیز است که لینکلیتر آن را به پایان رساند.
او در مورد دوران کودکی خود در یک هتل لندن می گوید: «تنها باری که کمی سخت به نظر می رسید، یکی دو سال اول بود. “در سال دوم، همه مشغول بودند، پاتریشیا بچه دار شد، من در مدرسه راک درس خواندم [released in 2003] و قبل از غروب [released in 2004]، بنابراین در اتصال با مشکل مواجه هستیم. حدود 18 ماه بود که قسمت دوم را ساختیم. اما بعد از آن، همیشه دور هم بودن بسیار سرگرم کننده بود و هر سال کمی بهتر می شد. و بر حسب زمان [Mason and Samantha] وقتی در دبیرستان بودی، می توانستی پایان پایان را احساس کنی. این باید مانند یک ماراتن باشد – نه اینکه من تا به حال یک ماراتن دویده باشم – و شما در 24 مایل هستید. شما فکر می کنید: “ما هنوز موفق نشده ایم، اما می توانیم آن را انجام دهیم.”
با وجود زمان درگیر و عوامل متغیر، فیلم تمام شده لینکلیتر به طور قابل توجهی شبیه فیلمی بود که در ابتدا در نظر داشت. او میگوید که شکل داستان از همان «لحظه آها» اول وجود داشت، نه حداقل به این دلیل که والدین میسون تا حدودی شبیه پدر و مادر او بودند. «من یک طرح داشتم، یک معماری داشتم. میتوانستم به بزرگسالان بگویم که چه کار میکنند. اما من برخی از ویژگی ها را حل نشده رها کردم. انگار موسیقی نوشته شده بود، اما شعر اضافه شد. من با زمان و جهان همکاری کردم و بچه ها رشد می کنند و بزرگترها تغییر می کنند.»
این بدان معنی بود که او برخی از جزئیات زندگی میسون را با کولترین تطبیق می داد و به این ترتیب به بازیگر جوان کمک می کرد تا روی صفحه نمایش معتبر ظاهر شود. بنابراین انتخاب میسون بسیار مهم بود. من برای چند ورزشکار کوچک تست دادم، اما الار به نوعی بچه هنرمندی بود. او عاشق داستان بود، عاشق فیلم بود، مادرش رقصنده است، پدرش موسیقیدان است. فکر کردم راهش همین است. اما یک سال پیش بود- فکر میکردم او به جای علاقه به عکاسی، یک موسیقیدان میشود، بنابراین هر جا که میرفتم تغییرات کوچکی ایجاد میکردم.
دیدگاه او از دهه 2000
لینکلیتر همچنین اپیزودهایی ساخت که به رویدادهای جهان می پردازد، زیرا می دانست که آنها سال ها بعد با بینندگان طنین انداز خواهند شد. به عنوان مثال، در سال 2005، جوانان نیمه شب در یک کتابفروشی صف می کشیدند تا نسخه های تمام شده هری پاتر و شاهزاده دورگه را بخرند. در سال 2009، خانواده از کمپین ریاست جمهوری باراک اوباما حمایت کردند. اما «دستورالعمل کوچک انسانشناختی خود» لینکلیتر این است که در حالی که دوران کودکی نشان میدهد رایانهها و تلفنها پیچیدهتر میشوند، هیچ چیز دیگری در طول این دوره تغییر نمیکند. “وقتی بچه بودم، اینطور بود که “اینم ماشینهای جدید بیوک امسال!” اینجا یک مد جدید است! کفش های زنگوله ای به فروش می رسند! بنابراین وقتی از کودکی شروع کردم، فکر میکردم، “ببین چگونه زندگی من از سال 1969 تا 1981 تغییر کرد، و فکر میکردم این چیزی است که قرار است ببینیم، اما این اتفاق نیفتاد.” همه چیز یکسان به نظر می رسد تنها چیزی که تغییر می کند لپ تاپ ها و گوشی های هوشمند هستند.
با این حال، Boyhood هرگز برای یک تحول بزرگ در نظر گرفته نشده بود. شخصیت آرکت یک ازدواج ناموفق با یک الکلی خشن دارد، اما میسون دوران دبیرستان معمولی خود را بدون هیچ یک از پیچشهای آسیبزا یا درسهای قدرتمند زندگی که در یک داستان معمولی دوران بلوغ وجود دارد، پشت سر میگذارد. همین رویکرد معمولی است که دوران کودکی را بسیار قابل ربط و دردناک می کند. فقط اتفاق می افتد که سال ها می گذرند – اما چه چیزی مهم تر و عمیق تر از این می تواند باشد؟
لینکلیتر اذعان میکند: «من واقعاً نمیدانستم قرار است به کجا منجر شود». «حتی وقتی این کار را انجام میدادم، فکر میکردم، آیا نرخها خیلی پایین است؟ من یک ساختار حماسی ایجاد کرده ام، اما من با آن ساختار حماسی با یک آیتم حماسی روبرو نیستم – واقعاً، من به سمت دیگری می روم، من این کار را در مورد پیش پا افتاده ترین کارها انجام می دهم؟ آیا من فرصت شناور شدن در ذهنم را برای هفت ثانیه از دست می دهم… سوار بر قدرت سینما، شناسایی، جریان زمان، فکر می کردم که مجموع آن ها بیشتر از قسمت هاست و تجربه کلی. قوی باش.
از جهاتی دوران کودکی بازیگران بیشتر از کودکی شخصیت هایشان احساسی بود. لینکلیتر درباره کولترین میگوید: «او آن را پشت سر گذاشت» و اضافه کرد که پیشبینی نمیکرد که کولترین و لورلای چه تأثیری از نمایش سالهای شکلگیریشان برای بررسی انبوه خواهند داشت. «اگرچه مستند نیست، اما سند آن سال هاست، بنابراین نمی توان به راحتی از آن گذشت. لورلی زن جوانی بود، با بدنش این مشکلات را داشت و هر سال با دیدن ظاهرش، یک شماره رویش میکرد، آه میکشید، «آنها زنده ماندند.
لورلی لینکلیتر از جوانی به کار خود به عنوان بازیگر ادامه داد و کالترین از چک های خود برای خرید خانه ای در نزدیکی آستین تگزاس استفاده کرد که بعداً آن را با سود فروخت. لینکلیتر می گوید: «او از آن پول زیادی به دست آورد. گفتم: خدایا! تو یک غول املاک و مستغلات در بیست سالگی! او در حال حاضر در نیومکزیکو بسیار محبوب است، او به معنای واقعی کلمه در حال نوشتن شعر است. او فردی متفکر و فوق العاده است.”
لینکلیتر قصد دارد برای دوازدهمین سالگرد فیلم با بازیگران و خدمه ملاقات کند تا دوره 12 ساله خود فیلم را مرور کند، اما او می گوید که قصد ندارد زندگی میسون را در بزرگسالی دنبال کند. با این حال، او پروژه دیگری در دست ساخت دارد که موضوعات مورد علاقه اش را حتی بلندپروازانه تر از دوران کودکی بررسی می کند. Merrily We Roll Along، اقتباس سینمایی از کمدی موزیکال استیون ساندهیم و جورج فرث، دوستی یک ترانه سرا، نمایشنامه نویس و منتقد تئاتر را در طول 20 سال دنبال می کند، از میانسالی سرخورده تا جوانی ایده آلیست. لینکلیتر که اکنون 63 ساله است، قصد دارد آن را با ستارگان پل مسکال، بن پلات و بنی فلدشتاین هر چند سال یکبار تا حدود سال 2040 فیلمبرداری کند. اگر دوران کودکی یک ماراتن بود، Merrily We Roll Along یک ماراتن فوق العاده است. “مردم می پرسند که آیا Boyhood مخاطره آمیز بود، اما نه، این خوشحالی است که قطعا سرنوشت را در مقیاس واقعی وسوسه می کند. وقتی کارمان تمام شد، برای 80 فشار میآورم. اما نمیدانم – احساس خوبی دارم. خیلی خوب!”
Hitman اکنون برای پخش بین المللی در نتفلیکس در دسترس است